جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار سیاست
مطالب بیشتر
کد خبر: ۱۰۳۹۷۶
چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۱

فکرشهر: معمولا سیاست خارجی کشور را وزارت امور خارجه تعیین نمی‌کند. همچنین دستگاه‌های نظامی به تنهایی نمی‌توانند سیاست خارجی را مشخص کنند.

به گزارش فکرشهر از ایلنا،  نسبت فعالیت‌های برون‌مرزی سردار قاسم سلیمانی با وظایف وزارت امور خارجه چگونه بود؟ آیا این فعالیت‌ها دخالت در امور وزارت امور خارجه کشور محسوب می‌شدند؟ رامین مهمان‌پرست (سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه و سفیر پیشین ایران در لهستان) در پاسخ به این شهبات می‌گوید:"معمولا سیاست خارجی کشور را وزارت امور خارجه تعیین نمی‌کند. همچنین دستگاه‌های نظامی به تنهایی نمی‌توانند سیاست خارجی را مشخص کنند. تصمیم‌سازی در این مورد به افراد مختلف که دارای مسئولیت در این زمینه هستند، بازمی‌گردد." وی ادامه می‌دهد: "نه وزارت امور خارجه و نه دستگاه‌های نظامی به تنهایی در این مورد توان تصمیم‌گیری ندارند. این شورای عالی امنیت ملی است که سیاست خارجی کشور را مشخص خواهد کرد." در ادامه‌ی این گفتگو، از روابط مدیریت نیروهای نظامی خارج از ایران با دستگاه امور خارجی کشور، بیشتر می‌خوانید.

نسبت بین فعالیت‌های سردار سلیمانی را با دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اصولا سیاست خارجی هر کشوری از برایند مولفه‌های مختلفی حاصل می‌شود که معمولا یکی از این مولفه‌ها می‌تواند مولفه‌ای دفاعی و امنیتی باشد. منافع اقتصادی و یا روابط سیاسی را نیز می‌توان به این مولفه‌ها اضافه کرد. در همین راستای باید گفت که در دنیای امروز، تقریبا رابطه سیاسی بدون ارتباط با موضوعات دیگر، شاید معنا و مفهومی نداشته باشد. در واقع روابط سیاسی کشورها، نشان‌دهنده مسائل مختلفی است؛ از جمله اینکه منافع دو کشور در چه میزان و چه حد و حدودی تعریف شده است؛ یا اینکه به لحاظ امنیتی و دفاعی چه روابطی برای آینده ترسیم کرده‌اند؛ همچنین سازگاری میان فرهنگ‌ها نیز مدنظر قرار دارد. مجموعه این مسائل به عنوان سیاست خارجی تبیین می‌شود. همانطور که می‌دانیم جناب سردار سلیمانی عزیز ما، در بخش دفاعی و امنیتی فعالیت‌های برون‌مرزی حضور فعال داشتند. این فعالیت‌های ایشان، در واقع بخشی از سیاست خارجی نظام تعریف می‌شود. در این مورد باید گفت، هر میزان هماهنگی‌های لازمه، بیشتر صورت بگیرد، معنایش این است که سیاست خارجی مقتدرتری داریم.

برخی از مسئولان، فعالیت‌های برون‌مرزی سردار سلیمانی را تداخل در فعالیت‌های دستگاه دیپلماسی ایران عنوان کرده‌اند. نظر شما چیست؟

ببینید؛ معمولا سیاست خارجی کشور را وزارت امور خارجه تعیین نمی‌کند. همچنین دستگاه‌های نظامی به تنهایی نمی‌توانند سیاست خارجی را مشخص کنند. تصمیم‌سازی در این مورد به افراد مختلف که دارای مسئولیت در این زمینه هستند بازمی‌گردد؛ نه وزارت امورخارجه و نه دستگاه‌های نظامی به تنهایی در این مورد توان تصمیم‌گیری ندارند. این شورای عالی امنیت ملی است که سیاست خارجی کشور را مشخص خواهد کرد. در این شورا نیروهای لشکری و کشوری، و نمایندگان رهبری حضور دارند. طبق قانون، ریاست این شورا برعهده‌ رییس جمهور است. ضمن بررسی مسائل در مورد یک سیاست خاص (مثلا سیاست خارجه) هر یک از افراد حاضر می‌توانند براساس زاویه‌ی دید خود، نظراتشان را ابراز و مطرح مطرح کنند. در حقیقت ضمن چنین جلساتی، همه افراد حاضر و مسئول در شورای مذکور، تصمیم‌ساز هستند و مشارکت می‌کنند. نتیجه‌ جمع‌بندی نظرات نیز به مثابه یک تصمیم نهایی، لازم‌الاجرا می‌شود. تصمیم نهایی وقتی توسط رییس جمهور تایید شد و رهبری نیز آن را تایید نمودند، سیاست کلان نظام خواهد شد. لذا اینکه بحث میدان را در تقابل با مبحث دیپلماسی عنوان کنند و این سوال عنوان شود که کدامیک بر دیگری غلبه دارد، به اعتقاد من چنین مبحثی به دور از سیاست حقیقی نظام است. به عبارتی واضح‌تر، چنین تقابلاتی در سیاست‌های نظام، بخصوص سیاست خارجی وجود ندارد. این یک اصل است که همه‌ی ابعاد مساله‌ مذکور، باید توسط کسانی‌که در شورای عالی امنیت ملی مسئولیت دارند، بررسی و تایید شود. ضمن این شُور، نهایتا طبق خِرد جمعی و با در نظر گرفتن دیدگاه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، امنیتی و دفاعی، نتیجه‌ی حاصله، به مثابه سیاست اصلی نظام به تایید خواهد رسید؛ نتیجه‌ای که بدون تردید، برای پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی، گاه می‌تواند رنگ و بوی امنیتی داشته باشد و گاه صبغه‌ای اقتصادی و شاید هم هویتی فرهنگی که بر روابط فرهنگی مردم تاکید نماید. در مجموع، چنین تصمیمات کلانی، به حضو ِر نظرا ِت مسئولانی بازمی‌گردد که در بخش‌های مختلفِ تصمیم‌سازی کشور، نقش ایفا می‌کنند و یک جمع‌بندی درست از منافع ملی را دارا هستند.

با توجه به مباحثی که بدان اشاره داشتید، به نظر شما وضعیت دستگاه دیپلماسی ایران در کشورهایی که شهید سلیمانی با آنها مراودات داشت و کشورهایی که به آنها رفت و آمد نداشتند، چه تفاوتی می‌کرد؟ آیا دستگاه دیپلماسی ما در کشورهایی که ایشان به آنها مراجعاتی داشتند، از وضعیت متفاوت‌تری برخوردار بود؟

همانطور که گفته شد، در سیاست خارجی کشور بسیاری از نهادها نقش ایفا می‌کنند. اینگونه نیست که فقط وزارت خارجه نقش اصلی را داشته باشد. در واقع وزارت امور خارجه، مجری بخشی از سیاست‌هایی است که در نظام، طراحی و تصویب می‌شود. لذا نهادهای مختلف می‌توانند در اجرای سیاست خارجی نقش داشته باشند. یکی از این نهادها، وزارت امور خارجه است. برای اجرای این سیاست‌ها، طبیعتا می‌بایست هماهنگی و خطوط اصلی سیاست‌گذاری در شورای عالی امنیت ملی شکل بگیرد. ضمن شکل‌گیری نهایی این سیاست‌ها، ممکن است مسئولان نظام تصمیم بگیرند که تحرکات سردار شهید ما، در روسیه، عراق و یا سوریه باید پررنگ‌تر باشد. ضمن چنین تحرکاتی، سازمان‌هایی همچون وزارت اقتصاد، صمت، کشاورزی، فرهنگ و ارشاد اسلامی و ... بر اساس وظایف تعیین شده، فعالیت‌های دیگری را دنبال خواهند کرد. در کنار همین نهادها و سازمان‌ها، وزارت خارجه نیز برای هماهنگی بیشتر و بهتر، وظیفه‌ی هماهنگ‌کننده‌ خود را انجام می‌دهد. لذا باید گفت اگر این هماهنگی‌ها در شورای عالی امنیت ملی، شکل نهایی به خود گرفته است و همچنین وزارت امور خارجه در جریان نهایی این تصمیمات قرار گرفته، پس طبیعتا اصل اتفاقاتی که اجرایی شده است، بدون شک عین همان سیاستی است که مصوب شورای عالی امنیت ملی است. البته برخی ادعا کرده‌اند که این هماهنگی‌ها صورت نگرفته است و سایر نهادها بدون هماهنگی با وزارت امور خارجی، اقداماتی را انجام داده‌اند. به نظر من اگر چنین هماهنگی نباشد، این بدان معناست که سیاست خارجی ما دچار یک نوع ابهام و آشفتگی شده است.

تصور و فرض ما این است که ضمن نهایی شدن تصمیم برای هر تحرکی (به‌خصوص که این تحرکات در سطح روابط با کشورها از اهمیت بالایی برخوردار باشد) باید به عنوان یک سیاست کلی در شورای عالی امنیت ملی مورد بحث قرار بگیرد و برای پیشبرد آن تصمیم، راهکارها و پیشنهاداتی توسط اعضا مطرح شود و به مثابه یک اصل ضمن هماهنگی با نهادهای مربوطه، مورد اجرا قرار بگیرد. با وجود چنین چارچوب مشخصی، وظیفه دستگاه وزارت امور خارجه نیز هماهنگ‌کننده عموم این سیاست‌ها است. با این وصف، من اطلاعی از این موضوع ندارم که برخی ادعا می‌کنند که آن هماهنگی‌ها رخ نداده است. اگر کسی چنین ادعایی هم داشته باشد، من اطلاع دقیقی ندارم که آیا واقعا هماهنگی در کار بوده یا خیر.

به نظر شما مراودات اقتصادی ایران با کشورهایی که شهید سلیمانی با آنها رفت و آمد داشتند، چه تفاوتی با سایر کشورهای دیگر داشت؟ به عنوان نمونه در مورد عراق. آیا حضور ایشان به‌خصوص در دوران تحریم، توانست نقش مثبتی را در مورد مراودات اقتصادی ایران با عراق ایفا نماید؟

در اینجا اصلا بحث شخص مطرح نیست؛ بحث این است که در روابط خارجی به دنبال تامین منافع حداکثری ملی هستیم. در مورد کشوری مثل عراق، ممکن است لازم باشد که در مقطعی نیروهای دفاعی خود را جهت مقابله با تروریست‌ها و برای حفظ امنیت کشور، به سمت آن (عراق) هدایت کرد. به هر حال امنیت همسایه ما با امنیت داخلی ایران گره خورده است. پس در چنین مواردی لازم است که حضوری تاثیرگذار در عراق داشته باشیم. طبیعتا در کنار نقش‌آفرینی نظامی، سایر دستگاه‌ها هم برای تامین منافع اقتصادی کشور اقدامات لازم را باید به فرجام برسانند. همه این دست از تصمیمات مکمل یکدیگر هستند. اگر دستگاه‌های اقتصادی، دستگاه سیاست خارجه، نیروهای دفاعی و امنیتی، بخش فرهنگی و ... همه در یک هماهنگی کامل باشند، در هر بخشی که ما حضور موثرتری داشته باشیم، بخش‌های دیگر نیز می‌توانند از این حضور منتفع شوند. اگر هماهنگی هم نباشد، ممکن است در یک بخش مشخصی، هزینه‌ای کنیم اما در بخش‌های دیگر که باید بهره‌برداری هم زمان صورت بگیرد، بی‌بهره بمانیم. وقوع چنین روالی نشان می‌دهد که سیاست خارجی با هماهنگی کامل پیش نرفته است. بنابراین اجرایی شدن چنین سیاستی باید تکمیل شود تا به نتیجه‌ بهتری برسیم.

در طول تاریخ چه در ایران و چه در خارج از ایران، فرماندهان وطن‌پرست بزرگی را سراغ داریم. چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی بین شهید سلیمانی و سایر فرماندهان می‌بینید؟

کسی که از خلوص نیت برخوردار باشد و همه وجود و زندگی خود را در راه هدف و آرمان‌های مقدس خود به کار بگیرد، خود به خود محبوب دل‌ها و محبوب مردم می‌شود. سردار سلیمانی چنین ویژگی داشت. ایشان علاوه بر اینکه در خط مقدم حضور می‌یافت، در همان میدان جنگ روابط بسیار صمیمانه و عاشقانه‌ای با افراد حاضر در میدان داشتند. کسانی‌که از نزدیک با ایشان فعالیت مشترکی داشتند، شیفته خصوصیات اخلاقی سردار می‌شدند. این ویژگی‌های اخلاقی که منحصر به ایشان بود، جایگاه اخلاقی سردار سلیمانی را ارتقا می‌بخشید. چشم‌پوشی که ایشان از مقام و جایگاه‌های دنیوی داشت، مثال زدنی است. ایشان برخلاف برخی از افراد که به دنبال مقامات و رتبه‌های دنیوی بودند، مطلقا برای کسب این سمت‌ها، ارتباطی برقرار نمی‌کردند. 

ایشان وجود خود را در اختیار اهداف جمهوری اسلامی و آنچه که مورد پسند خدا بود قرار داد. کمک به مردم و کشور اصل اولیه‌ی اعتقادی و اخلاقی ایشان بود. این مساله باعث می‌شد که او جدای از یک فرمانده نظامی، به یک قهرمان ملی تبدیل شود. سردار سلیمانی الگویی برای جوانان و مردم بود. اینطور است که ضمن شهادت ایشان، اکثریت مردم کشور عزادار شدند. ترکیب افرادی که در صحنه تشییع حضور داشتند، کاملا مشخص می‌کرد که سردار سلیمانی متعلق به همه اقشار با همه گرایش‌های سیاسی، اعتقادی و فرهنگی بود. مردم، ایشان را قهرمان و الگوی خود می‌دانستند و به این نتیجه رسیده بودند که ایشان یک شخصیت منحصر بفرد دارد که طبق همین ویژگی خاص، خود را برای فدا کردن در راه ارزش‌های الهی است، کاملا آماده کرده است.

ایشان به یک شخصیت معنوی تبدیل شده بود که در واقع در قلب‌ها حکومت می‌کرد. این ویژگی را ممکن است نزد بسیاری از فرماندهان نظامی کشور نبینیم. فرماندهان ممکن است به لحاظ قدرت و مدیریت بسیار مقتدر باشند؛ با این وصف نتوانند بر قلب‌ها حکومت کنند. سردار سلیمانی فقط یک فرمانده نظامی نبود، بلکه او حاکم قلب‌ها بود.

امروز در سطح بین‌المللی، از آقای سلیمانی چه چیزی به عنوان یادگاری برای دستگاه دیپلماسی ایران باقی مانده است؟

به نظر من بهترین یادگاری که از طرف سردار سلیمانی برای کشور به جای مانده است، این بود که ثابت کردند امنیتِ جمعی در منطقه، حاصل ایثار و فداکاری کسانی است که واقعا برای انسانیت تلاش می‌کنند و جان خود را برای مقابله با تروریسم و هر نوع جریاناتی که بخواهند جان مردم را به خطر اندازد، فدا کنند.

سردار سلیمانی سمبل مقابله با تروریسم و حفظ امنیت و اقتدار کشور ما و مردم و کشورهای منطقه بود که سعی کرد خارج از مرزها، این امنیت و این مقابله با ریشه‌های تروریسم را در همه کشورهایی که در کنار هم می‌خواهند زندگی مسالمت آمیز داشته باشند، به نمایش بگذارد.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر